?علی اکبر زین العابدین
۱. هیچ مدرسهای پیدا نمیکنید که همه آرزوهای شما را برآورده کند. چون به تدریج نگرش شما به تربیت فرزندتان عوض خواهد شد. مدرسهها را آدمها اداره میکنند و آدمها هم در معرض نوسانات فکری، مالی، جسمی و روانیاند.
۲. بروید بچههای مدرسهای را که کاندیدای شماست، پس از تعطیلی نگاه کنید. ببینید از قفس آزاد شدهاند یا از سفر باز میگردند؟
۳. از مسئولان مدرسه اجازه بخواهید داخلش را زمانی که دایر است، ببینید. به زنگ تفریح و کلاسها توجه کنید. اگر با دلایل غیرمنطقی چنین اجازهای ندادند، یک جای کار میلنگد.
۴. اگر در راهروها راه رفتید و دیدید چند بچه بیرون کلاس اخراج شدهاند و کسی بهشان رسیدگی نمیکند، این مدرسه روی هواست.
۵. اگر جیکی از کلاسها درنمیآمد و فقط صدای معلمها بود، یعنی فاجعه! همه چیز دارد دیکته میشود و بچهها را مثل سرباز بارمیآورند. اگر از کلاسها سر و صدای بچهها بلند بود و کسی هم دعوایشان نمیکرد، یعنی مشغول فعالیتهای لذتبخش هستند.
۶. کاش مدرسهای که انتخاب میکنید، معلمانش غیر از گچ و ماژیک از فیلم و نمایش و نقاشی و انواع کارهای دستی و کتاب و مجله غیردرسی و موسیقی هم برای یادگیری استفاده کنند.
۷. آدم حاضر است جانش را بدهد برای مدرسهای که فعالیتها در بستر “گروه”ها باشد تا بچهها تک به تک با هم رقابت نکنند و در بزرگسالی هم بلد باشند با دیگران کار کنند.
۸. آزمایشگاه، کتابخانه و کارگاه را با دقت رصد کنید. نه که صرفا مجهز و بزرگ باشند؛ ببینید دارند خاک میخورند یا فعالند؟
۹. اگر بر دیوارها عکس و اسم همه بچهها بود، خوب است. اما اگر فقط رتبههای اول تا سوم را دیدید، هشدار میدهد که فضای مقایسه بچههاست.
۱۰. تابلوهای افتخارات را تماشا کنید. اگر تمرکزشان بر آزمونهای کمکآموزشیهاست یا قبولی کنکور (آن هم بدون ذکر رتبه و دانشگاه) از آنها بترسید؛ که بچهها را ابزار ترقی خود میدانند.
۱۱. معمولا افتخارات خاص هنری و ورزشیِ بچهها مال مدرسه نیست؛ مثلاً طلای مسابقات شنای کشوری یا رتبه اول تکنوازی استان. و حتی رتبه دورقمی کنکور. بخش زیادی از این موفقیتها محصول برنامهریزی خانوادههاست و کلاسهای بیرون. کافی است مدرسه بهشان بها دهد و تشویقشان کند.
۱۲. از خانوادهها بپرسید تنبیه و تشویقها چطوری است؟ اگر به بچهها «باج» میدهند که صدای پدر و مادر درنیاید، طرفشان نروید. اما اگر حمایتگرند و بچه را هم مسئولیتپذیر بارمیآورند، خوب است.
۱۳. از پدر و مادرها بپرسید آیا انجمن اولیا و مربیانشان تزیینی است یا وسط گود؟ اگر دومی بود یعنی بعداً که بچه شما آنجا درس بخواند و حرفی داشته باشید، خوب شنیده میشود.
۱۴. از مدیر بپرسید در این اطراف چه مدرسههای دیگری را پیشنهاد میکند؟ اگر بر اساس مشخصات بچه شما راهنمایی کرد، مدرسهاش را دودستی بچسبید. اگر جای دیگری را قابل ندانست یا کلا اهمیت نداد، شما هم به مدرسهاش اهمیت ندهید.
۱۵. اگر کسی گفت: «مدرسه، مدرسه است. مگر ما کجا درس خواندهایم و بزرگ شدهایم؟» هرچند معلوم نیست روند رشد ایشان قابل دفاع باشد! اگر معنیاش این است که زمان سفر لازم نیست در هتلی لوکس اقامت کنیم، درست است. اما اگر منظور این است برویم وسط جنگلی خطرناک بخوابیم، خندهدار است!
۱۶. به نام مشهور مدرسه اکتفا نکنید. بعضیها دارند نان سالهای قبلشان را میخورند و برخی هم تبلیغ خوب کردهاند. شما با معیارهایی که در تربیت فرزندتان باارزش میدانید، پیش بروید. بسیاری از مدرسههای محلیِ بی اسم و رسم، خاطره ابدی آدمها شدهاند.